جدول جو
جدول جو

معنی حسن اسدی - جستجوی لغت در جدول جو

حسن اسدی
(حَ سَ نِ اَ سَ)
ابن مرتضی آل اسدالله دزفولی کاظمینی معاصر. چند دیوان به عربی دارد. (ذریعه ج 9 ص 240)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حَ سَ نِاَ نا)
در اصطلاح رجال و درایت، به حدیثی گویند که نسبت آن به حدیث حسن، مثل صحیح ادنی است نسبت به حدیث صحیح که در محل خود گذشت
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ رَسْ سی)
مکنی به ابوهاشم. نهمین تن از ائمۀ رسی در سعدا از 426 تا 430 هجری قمری فرمانروایی کرد
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ)
الشیخ حسن احمد قاسم الابی، قاضی محاکم شرعی در مصر. او راست: ’انسان عین البیان’ که شرح منظومه ای است در بیان. از محمدبک فهمی الرشیدی چ مصر سال 1895 م
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ اَ دَ)
خوش رفتاری کردن:
منظور خردمند من آن ماه که او را
با حسن ادب شیوۀ صاحب نظری بود.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(حُ نِ هََ دْیْ)
عبارتست از آنکه نفس را به تکمیل خود به حیلتهای پسندیده رغبتی صادق حاصل آید. (نفائس الفنون - حکمت مدنی)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ لُدْ دی)
ابن محمود مقدسی شافعی. درگذشتۀ پیرامن 1100 هجری قمری او راست: ’حاشیه بر شرح مفتاح’ و جز آن. (هدیه العارفین ج 1 ص 295)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ اَ)
به هندی توتیای قلم است. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ زَ)
ابن صالح بن حی شیعی زیدی (100- 168 ه. ق.) او راست: ’الامامه لولد علی بن ابیطالب’، ’التوحید’ و ’الجامع فی الفقه’. (هدیه العارفین ج 1 ص 265) (ذریعه ج 2 ص 146 بنقل از ابن الندیم) (زرکلی چ 1 ص 227)
ابن بدرالدین محمد بن احمد بن یحیی بن ناصرعلوی یمنی. از امامان زیدی است و در 670 هجری قمری درگذشت. او راست: ’انوارالیقین’ وجز آن که در هدیهالعارفین (ج 1 ص 282) یاد شده است
فقیه نحوی. او راست: التذکره الفاخره. (ذریعه ج 4 ص 42)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ)
ابن علی خراسانی شاعر. متخلص به سوزی درگذشتۀ 1014 هجری قمری دیوان شعر فارسی دارد. (هدیه العارفین ج 1 ص 291)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سِ)
از شاعران فارسی زبان بنارس هند بود. شعر او در صبح گلشن بنقل از نشتر عشق آمده است. (ذریعه ج 9 ص 243)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِمِ)
ابن بشر بن بحر، مکنی به ابوالقاسم ادیب کاتب. درگذشتۀ 371 هجری قمری او راست: ’تبیین غلط قدامه’ در نقدالشعر و جز آن. (هدیهالعارفین ج 1 ص 271)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اَ لا)
در اصطلاح رجال و درایت حدیثی است که نسبت آن به حسن، مثل حدیث صحیح اعلی است، نسبت به حدیث صحیح
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ عَ)
ابن علی بن نصر بن عقیل واسطی بغدادی. شاعر. مدتی در خدمت ملک امجد در بعلبک بود و در 596 هجری قمری درگذشت. (فوات الوفیات ج 1 ص 124) (زرکلی چ 1 ص 233)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ اَ فَ)
عبدالرحمان درگذشتۀ 1292 هجری قمری مدرس تشریح فی مدرسه قضرالعین بود. او راست: القول الصحیح فی علم التشریح چ بولاق. 1282 ه. ق
واعظ به جامع قلعه برسه بود. او راست: رسالۀ تعدیل الارکان للصلاه که آن را به سال 1000 هجری قمری تألیف کرده است
رضا. مدرس زبان فرانسه و جغرافیا. او راست: العجالهالسنیه فی المحافظه علی الصحه العمومیه چ مصر در 1310 ه. ق
او راست: شرح شمائل الترمذی بولاق در 1254 هجری قمری (معجم المطبوعات)
فرید. او راست:مجموعه المقائیس چ 1318 هجری قمری (معجم المطبوعات)
مظفر. او راست: تعلیم مدفع عیار 4 چ بولاق در 1284 ه. ق
حقی. او راست: الرسالهالوافیه فی الفوتوغرافیه. چ مصر
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ اُ)
او راست: ’تاریخ ایران’ چ 1347 هجری قمری (ذریعه ج 1 ص 238)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ حَ سَ)
افندی. او راست: ’تنویرالبرهان’ در شرح البرهان کلنبوی (منطق) که در سال 1295 هجری قمری تألیف کرد و در آستانه بی تاریخ چاپ شده است
لغت نامه دهخدا
(حَسْ سا)
ابن نعمان بن عدّی ازدی غسانی، از فاتحان اسلام و در زمان معاویه والی افریقا بود، و عبدالملک بن مروان نیز وی را در سال 74 هجری قمری با لشکری به افریقا فرستاد و او در این سفر با زن شجاع افریقائی بنام ملکه ’دهینا’ که یک کاهن بربری بود، جنگهاکرد و در 90 هجری قمری درگذشت. (اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 220). و رجوع به کامل التواریخ ابن اثیر ج 4 ص 179 شود
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ اَ)
ابن علی بن ظافر ازدی مصری صفی الدین ادیب. درگذشتۀ 657 هجری قمری 1259/ میلادی او راست: ’الفریده’. (معجم المؤلفین ازایضاح المکنون ج 2 ص 189) (هدیه العارفین ج 1 ص 313)
لغت نامه دهخدا
(حُ سَ نِ)
ابن جمال الدین حسین قهستانی. او راست: شرح قصیدۀ ابن سینادر نفس و روح (عینیه ؟). (هدیه العارفین ج 1 ص 332)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
شیخ حسن یزدی، مردی عالم و دانشمند بود. به عراق مهاجرت کرد و از محضر علما استفاده نمود و چون مردی انقلابی بود در قیام مشروطیت شرکت کرد. چندین دوره نیز در مجلس شورای ملی عضویت یافت و در سال 1351 هجری قمری (1311 ه. ش.) وفات یافت
ابن مرتضی بن احمد بن حسین زواره یی یزدی حایری. درگذشتۀ 1315 هجری قمری او راست: چند ارجوزه (منظومه به بحر رجز) و جز آن. (ذریعه ج 1 ص 463 و ج 2 ص 272)
شاعر و نامش حسنعلی بود. وی برادر عطار یزدی است. به مصر و حجاز و هندسفر کرد و در نود سالگی درگذشت. (ذریعه ج 9 ص 246)
(شیخ محمد...) او راست: حاشیه بر قوانین. (ذریعه ج 6 ص 176)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ نَ سَ وی)
ابن سفیان بن عامر شیبانی مکنی به ابوالعباس. محدث خراسان (213-303 هجری قمری). بود. او راست: ’الاربعین فی الحدیث’ و ’المسند فی الحدیث’. (هدیه العارفین ج 1 ص 269) (تذکره الحفاظ ج 2 ص 245) (تاریخ الخلفای سیوطی 256) (اعلام زرکلی چ 1 227)
لغت نامه دهخدا
(حَ سَ نِ سِ)
ابن قاسم بن علی بن محمد بن بادی مکنی به ابوالجوائز. کاتب نحوی (382-460 هجری قمری). او راست: شرح کتاب سیبویه. اصلش از واسط و ساکن بغداد بود و در آنجا درگذشت. (وفیات الاعیان) (هدیه العارفین ج 1 ص 276) (زرکلی 232)
لغت نامه دهخدا
(حَسَ کَ)
دهی است از دهستان گچلات بخش پلدشت شهرستان ماکو در 35هزارگزی جنوب خاوری پلدشت، در مسیر راه ارابه رو قزل قشلاق به تپه سی دلیک. جلگه، معتدل، مالاریایی. سکنۀ آن 120 تن شیعۀ ترک زبان. آب آن از قنات و مسیل. محصول آنجا غلات، پنبه. شغل اهالی زراعت وگله داری. صنایع دستی جاجیم بافی. راه ارابه رو دارد واتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(اَ عَ دِلْ لاه)
محمد بن حسن اسدی، از روات حدیث است
لغت نامه دهخدا